سخنرانی محرم(استاد آقامجتبی تهرانی)
» اصول کاربردی تجزیه و ترکیب
» شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
» امام سجاد علیه السلام
» مراسم بیل و کلنگ
» حضرت عباس علیه السلام
» علی اکبر علیه السلام
» سخنرانی آیت الله بهجت ره
» سخنرانی استاد مهدی دانشمند
» علی اصغر (نوحه)
» علی اصغر (زمینه)
» ام هانی
» سخنرانی استاد حمید میرباقری
» سخنرانی استاد علیرضا پناهیان
» سخنرانی دکتر رفیعی
» آیت الله جاودان
» روضه مکتوب شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر)
» روضه مکتوب شب نهم محرم( حضرت ابالفضل العباس)
» روضه مکتوب شب هفتم محرم (حضرت علی اصغر)
» روضه مکتوب شب ششم محرم( حضرت قاسم بن الحسن)
» روضه مکتوب شب پنجم محرم (حضرت عبدالله بن حسن)
درباره ما

به وبلاگ من خوش آمدید
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 178
بازدید دیروز : 300
بازدید هفته : 813
بازدید ماه : 2589
بازدید کل : 26307
تعداد مطالب : 63
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تماس با ما
☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼

پخش زنده حرم

بازی آنلاین


پیوندهای وبگاه
» موسسه میثاق لوح و قلم
» جی پی اس موتور
» جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مبین و آدرس mobin121.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشیو مطالب
موضوعات مطالب
» کتاب ها
» آنچه شما دوست دارید
» سبک زندگی جوانان
» ره توشه سبک زندگی جوانان
» سبک زندگی نوجوانان
» ره توشه سبک زندگی نوجوانان
» منشور بازار
» مقالات
» معیارهای انتخاب اصلح در کلام مقام معظم رهبری حفظه الله
» سلمان فارسی و نقش او در شکل گیری تشیع
» عیادتهای حضرت علی علیه السلام
» لقمه های حرام و محرومیت های معنوی و علمی
» فرهنگ سفر در آموزه های دینی
» تحقیقات
» فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام
» تاثیر نماز شب در سلامتی جسم
» دلایل جلوگیری نماز از گناه
» شادی در اسلام
» غیبت از نگاه اسلام
» عناصر و مدل ارتباطی در قرآن کریم
» تطبیق قدمهای 12 گانه معتادان گمنام با نهج البلاغه
» دین و انسان
» تاملی درباره غلو
» ادبیات
» داستان کوتاه
» متن ادبی
» دل‌نوشته
» نکته
» سخنرانی مکتوب (سخنوران)
» محرم - اول
» محرم - دوم
» محرم - سوم
» محرم - چهارم
» محرم - پنجم
» محرم - ششم
» محرم - هفتم
» سیاسی (دشمنان )
» ولایت فقیه
» سخنرانی صوتی (سخنوران)
» آیت الله بهجت ره
» استاد دکتر رفیعی
» استاد علیرضا پناهیان
» استاد حمید میرباقری
» استاد مهدی دانشمند
» روضه های مکتوب
» شب اول محرم
» شب دوم محرم
» شب سوم محرم
» شب چهارم محرم
» شب پنجم محرم
» شب ششم محرم
» شب هفتم محرم
» شب هشتم محرم
» شب نهم محرم
» شب دهم محرم
» اشعار مذهبی (شاعران)
» امام رضا علیه السلام
» امام زمان علیه السلام
» عهد و پیمان
» حضرت علی اصغر علیه السلام
» جضرت علی اکبر علیه السلام
» حضرت ابالفضل العباس علیه السلام
» امام سجاد علیه السلام
» حضرت رقیه سلام الله علیها
» دیدار با علما
» آیت الله بهجت ره
» آیت الله جاودان
» مردان و زنان تاریخ
» مسلم بن عقیل
» ام هانی
برچسب‌ها
» محرم (20), » متن سخنرانی (11), » شب (9), » روضه (8), » مکتوب (8), » سخنرانی (5), » صوت (5), » انصاریان (3), » شعر (3), » محرم (3), » رفیعی (2), » علی (2), » امام زمان علیه السلام (2), » انتظار فرج (2), » اشعار (2),
سخنرانی محرم(استاد آقامجتبی تهرانی)
+ نویسنده مهدی سلیمانی آشتیانی در چهار شنبه 8 آبان 1392 |

 جلسه پنجم سخنرانی مرحوم ایت الله مجتبی تهرانی ره

محرم ۱۳۸۰

مجموعه قيام و انقلاب امام حسين تعاون        

* مرورى بر مباحث گذشته‏

 

بحث ما راجع به يك اصل اساسى بود كه در اين آيه شريفه وارد شده است و يك سنّت مسلّم الهى و اسلامى براى سالم سازى مجتمع اسلامى است؛

 يعنى براى اينكه كسانى كه اهل ايمان و اسلام هستند روابط سالمى داشته باشند.           عرض كردم كه دو ركن را در اين آيه شريفه بيان مى‏فرمايد كه ركن اوّل، مسأله حمايت و كمك و مساعدت كردن ديگران است، چه در بُعد مادى و چه در بُعد معنوى امّا بر محور برّ و تقوا؛ و ركن دوم، نهى و عدم اعانه نسبت به اثم و عدوان است

عرض كردم كه اثم از نظر لغت، همان اسائه و عمل ناروا است و از نظر شرع، گناه و معصيت است. عدوان هم عبارت است از تجاوز و ستم؛ يعنى اسائه‏اى است كه تجاوز به ديگران هم باشد. لذا مفهوم اثم، عدوان را هم در بر مى‏گيرد، امّا چون در اينجا كنار هم آمده‏اند هر كدام معنى جداگانه پيدا مى‏كند. يعنى مراد از اثم در اينجا آن عمل زشتى است كه انسان انجام مى‏دهد و تجاوز به غير نمى‏كند، ولى عدوان عبارت از عمل زشتى است كه تجاوز به غير هم مى‏كند

پس ركن دوم تعاون براى سالم‏سازى جامعه اين است كه تو هيچ‏گاه ديگرى را كمك و مساعدت بر معصيت و عمل ناروا نكن؛ چه بخواهد عمل زشتى انجام دهد كه تجاوز به غير نيست و چه آنجا كه مى‏خواهد عمل زشتى انجام دهد كه تجاوز به غير هم هست. يك مثال ساده بزنم؛ مثلًا شخصى مى‏خواهد شُرب خَمر كند و به كسى هم كارى ندارد؛ تو اسبابش را براى او فراهم نكن. اين مثال براى اثم بود. مثال ساده براى عدوان هم مثل آنجايى كه مى‏خواهد برود دزدى كند؛ تو نردبان براى او تهيّه نكن

 

* احكام آيه تعاون‏

بحث ما تا اينجا جنبه مقدماتى داشت و بحث موضوعى مى‏كرديم؛ امّا راجع به حكم، فُقها بحثى دارند كه فقط به آن اشاره مى‏كنم و رد مى‏شوم. در آيه شريفه دو حكم وارد شده است؛ يكى امر است و ديگرى نهى. ‏                       

بحث اين است كه آيا اين احكام، الزامى است يا غير الزامى. (2)مى‏گويند آنچه مسلّم است اين است كه

وَ لَاتَعَاوَنُوا عَلَى الإثْمِ وَ الْعُدْوَان‏

الزامى است.

يعنى هيچ ترديدى نداريم كه حكم دوم آيه، «حُرمت» است و تعاون بر اثم و عدوان «حرام» است و بى‏ترديد، حكم تحريمى است و تنزيهى نيست.

 البته بعضى در اينجا «وحدت سياق» را مطرح كرده‏اند و خواسته‏اند نتيجه بگيرند كه حكم دوم، «كراهت» است كه ما هم در جاى خودش جوابشان را داده‏ايم كه «تناسب حكم و موضوع» مقدّم بر وحدت سياق است.

يعنى آيه شريفه نمى‏خواهد بگويد «خوب است كه كمك نكنيد به او وقتى مى‏خواهد معصيت كند»!

يا «خوب است وقتى مى‏خواهد دزدى كند به او نردبان ندهيد»!

 يا «خوب است وقتى مى‏خواهد سرِ كسى را ببُرد و آدم‏كُشى كند شما چاقو به دستش ندهيد»!

 هيچ عاقلى اين حرف‏ها را نمى‏زند. نخير، اين حرف‏ها نيست؛ نبايد كمكش كنيد.         كمك كردن به او مسلّماً حرام است و حكم مطرح شده در «وَ لَاتَعَاوَنُوا عَلَى الإثْمِ وَ الْعُدْوَان» مسلّماً حرمت است. (3)

پس در اينجا دو چيز هست كه حرام است؛ يكى مساعدت كردنِ غير در گناهى كه مى‏خواهد انجام دهد ولى تجاوز به غير نيست؛ يعنى حُرمت اعانه به اثم. ديگرى كمك كردن و مساعدت كردنِ غير در ستمى كه مى‏خواهد انجام دهد و تجاوز به حقوق غير است؛ يعنى حُرمت اعانه به عدوان. البته من در بحث خودم دومى را مقدّم مى‏كنم؛ چون اوّلى (حُرمت اعانه به اثم) بحث مفصّلى دارد كه در جلسات آينده مطرح مى‏كنم

 

* حرمت تعاون به عدوان‏

در باب عدم تعاون به عدوان در فقه عنوانى داريم كه در مجالس و منابر هم زياد شنيده‏ايد و آن بحث «معونه ظالمين» است. عدوان يعنى ظلم؛ خيلى روشن است. ظلم هم كه مى‏گوييم، از نظر تداعى به ذهن ابتدا ظلم به غير و تجاوز به حقوق غير متبادرمى‏شود. (4)

آيه شريفه در اينجا مى‏فرمايد كمك نكن به عدوان؛ يعنى به ظلم كمك نكن. اين همان بحثى است كه در فقه ما مطرح است و فُقها تحت عنوان معونه ظالمين بحث مى‏كنند. معونه ظالمين به همين معنا است كه انسان به ظالم كمك كند. (5)‏                       

فُقهاى عامّه و خاصّه مى‏گويند معونه ظالمين بدون ترديد حرام است و حتّى از معاصى كبيره است؛ قابل انكار هم نيست.

 البته در باب معونه ظالمين بحث‏ها مفصّل است، امّا آنچه الآن مورد نظر من است «كمك در ظلم» است؛ چون فُقها حتّى ادّله را در بحث «كمك در غير ظلم» هم مى‏آورند و وارد بحث مى‏شوند.

 امّا نظر ما آنجايى است كه شخصى مى‏خواهد در روابط اجتماعى به غير تجاوز كند؛ به اين معنا كه مى‏خواهد حقّ مشروع او را از بين ببرد. (6)

مثال ساده‏اى كه زدم اين بود كه مى‏خواهد مال مردم را سرقت كند، من هم مقدّمات و اسباب سرقت را تهيه مى‏كنم؛ خودم نمى‏روم دنبال سرقت و دزدى؛ او مى‏خواهد دزدى كند و من به او كمك و مساعدت مى‏كنم. اين معونه ظالم است؛ چون سرقت، عدوان است و «لَاتَعَاوَنُوا» كمك به آن را تحريم كرده است

 

* سه تصوير در تعاون به عدوان‏

 

در بحث تعاون به عدوان سه تصوير مطرح مى‏كنم؛ صورت اوّل همان‏طور كه گفتم بر اين مبنا است كه عده‏اى مى‏گويند تعاون يعنى شركت در فعل؛ يعنى يك كار را با هم انجام دهيم؛ امّا تشريك در ظلم و عدوان ديگر تحت عنوان معونه ظالمين قرار نمى‏گيرد؛ چون كسى كه شركت در ظلم مى‏كند خودش ظالم است. آنجايى كه هم او و هم ديگرى، دو نفرى با هم مى‏خواهند يك كار خلافى را انجام دهند، به اين مى‏گويند تشريك و مشاركت در عدوان كه اين خودِ ظلم است. امّا بحث ما مشاركت در ظلم و عدوان نيست، بلكه معونه ظالم است

صورت دوم اين است كه كار را او مى‏كند؛ او ظلم مى‏كند، ولى من مساعدت مى‏كنم، تهيه اسباب مى‏كنم و مقدّمات را براى او فراهم مى‏كنم. معونه ظالمين كه در فقه بحث مى‏كنند همين صورت است. در اينجا يعنى درباره صورت دوم روايات بسيارى داريم كه مى‏گويد بين ظالم يعنى آنكه فعل را دارد انجام مى‏دهد با آن كسى كه براى او تهيه مقدّمات مى‏كند فرقى نيست

روايت از امام هشتم (ع) است كه حضرت فرمود

مَنْ أعَانَ ظَالِمَاً فَهُوَ ظَالِمٌ وَ مَنْ خَذَلَ ظَالِمَاً فَهُوَ عَادِلٌ(7)‏

حضرت خيلى زيبا مقابله درست كرده‏اند؛ مى‏فرمايند هركس ظالمى را كمك كند، خودش ظالم است و هركس ظالمى را خوار كند عادل است.                         

اين از نظر صدقِ عنوانِ موضوعى بود كه بر مُعينِ ظالم هم اطلاق ظالم شده است.

 يعنى او متجاوز است، اين هم متجاوز است. يك‏وقت مى‏گويى هر دو با هم در يك فعل شركت كرده‏اند كه اين همان صورت اوّل است و معلوم است كه از نظر صدق موضوع عرفى‏اش هر دو ظالمند و در اين بحثى نيست؛ امّا در صورت دوم هم كه بحثِ اعانه و تهيّه اسباب و مقدّمات ظلم است، در روايات داريم كه اين هم مصداق همان عنوان است.

 يعنى از نظر موضوعى با هم مُشتركند

اين از نظر موضوعى؛ امّا از نظر حُكمى هم اينها مشترك هستند. (8)يعنى چه؟

 يعنى همان‏گونه كه او دارد اين فعل را انجام مى‏دهد و بر او حرام است، بر اين كسى كه دارد او را كمك مى‏كند هم حرام است.

 روايت صحيحه از عبدالله بن‏سنان است كه مى‏گويد شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود

مَنْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى مَظْلُومٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَيْهِ سَاخِطاً حَتَّى يَنْزِعَ عَنْ مَعُونَتِهِ(9)‏

هركس به ظالمى عليه مظلومى كمك كند، تا زمانى كه دارد به او كمك مى‏كند خداوند بر او خشمگين است. يعنى او هم مورد خشم الهى است

در اين زمينه روايات متعددى داريم كه تعبيرات مختلفى در آنها هست.

 از جمله روايتى از پيغمبراكرم (ص) است كه روايت معروفى هم كه حضرت فرمودند

 إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَشْبَاهُ الظَّلَمَةِ حَتَّى مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً وَ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً قَالَ فَيَجْتَمِعُونَ فِي تَابُوتٍ مِنْ حَدِيدٍ ثُمَّ يُرْمَى بِهِمْ فِي جَهَنَّمَ(10)

روز قيامت كه مى‏شود آنهايى را كه مستقيماً وارد شدند و تجاوز كردند به حقوق ديگران و كسانى را كه به اينها كمك كردند، اينها را در تابوتى از آهن جمع مى‏كنند و بعد همه را با هم در جهنم مى‏اندازند. از اين روايت اين را مى‏فهميم كه اين دو در اسلام از نظر حُكمى مشترك هستند؛ چون عقوبتشان عقوبتِ مشترك است. لذا فقها مى‏گويند هم ظلم و هم معونه ظالمين هر دو معصيت كبيره است

در يك روايت از پيغمبر اكرم (ص) است كه حضرت مى‏فرمايند

مَنْ مَشَى مَعَ ظَالِمٍ لِيُعِينَه وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِم فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَان‏

يعنى كسى كه راه افتاده و با ظالمى مى‏رود كه به او كمك كند و مى‏داند كه كارى‏                       

را كه او مى‏خواهد انجام دهد تجاوز است و با اين حال مى‏خواهد برود مقدّماتش را براى او فراهم كند، از ايمان خارج شده است. در بعضى از روايات آمده است‏

 «فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإسْلَام»

اين روايتى است كه هم عامّه نقل مى‏كنند و هم خاصّه؛ هم در كنزالعمّال آمده است و هم در مستدرك‏الوسائل هست. (11)

يا اين روايت معروفى كه مكرّر هم شنيده‏ايد كه امام صادق (ع) از پدران بزرگوارشان نقل مى‏كنند كه

كَانَ عَلِيٌّ (ع) يَقُولُ الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ عَلَيْهِ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَةٌ (12)‏

یعنى چه آن كسى كه مرتكب تجاوز مى‏شود و چه كسى كه كمكش مى‏كند و چه آن كسى كه راضى است به اين، هر سه با هم شريكند. اينها در چه چيزى شركت دارند؟ در اينجا بايد شركت از نظر عقوبتى مورد نظر حضرت باشد. شركت در فعل كه نيست؛ چون فعل‏ها از يكديگر جدا است. فعلِ يكى اصلِ جرم است، يكى كمك كرده است و فعلِ ديگرى كه راضى به جرم شده درونى است. پس اين روايت نمى‏خواهد شركت در فعل را بفرمايد؛ بلكه مى‏خواهد بفرمايد اينها از نظر كيفرى با هم مشتركند.

بنابراين «وَ لَاتَعَاوَنُوا عَلَى الإثْمِ وَ الْعُدْوَان» راجع به عدوانش مسلّماً نهى تحريمى است.

 يعنى حرام است كه انسان مساعدت كند و كمك كند به كسى كه دارد اسائه‏اى مى‏كند و سيئه‏اى مرتكب مى‏شود كه تجاوز به حقّ مشروع غير است

امّا صورت سوم در باب عدوان از اين هم بالاتر است و آن اين است كه اگر كسى مرتكب عدوانى شد، مرتكب ظلمى شد و بعد شما بخواهيد او را حمايت كنيد، اين هم حرام است. يك‏وقت شركت در ظلم است كه همان صورت اوّل بود، مثل آنجايى كه دو نفرى با هم برويد دزدى كنيد. يك‏وقت كمك به ظالم است؛ يعنى هنوز ظلم را انجام نداده است و تو مقدّماتش را دارى تهيه مى‏كنى، مثل آنجايى كه نردبان مى‏دهى كه او برود دزدى؛ كه اين صورت دوم بود. امّا يك‏وقت جرم انجام شده و ظلم انجام شده است و تو مى‏خواهى او را حمايت كنى كه اين صورت سوم است

يك مثال ساده بزنم؛ طرف وكيل دادگسترى است و پرونده مى‏آيد جلويش و او هم مى‏داند كه اين موكّلش خلاف كرده و تجاوز كرده است؛ امّا با اين حال قبول مى‏كند كه از او دفاع كند. پول هم مى‏گيرد و از او دفاع و حمايت مى‏كند. پيغمبر اكرم (ص) مى‏فرمايند:                       

مَنْ تَوَلَّى خُصُومَةَ ظَالِمٍ أَوْ أَعَانَهُ عَلَيْهَا

يعنى كسى كه وكالت ظالمى را قبول كرده تا به نفعش اقدام كند،

 نَزَلَ بِهِ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالْبُشْرَى بِلَعْنِهِ وَ نَارِ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِير (13)‏                       

اين تعبير «مَنْ تَوَلَّى» را در روايات متعددى هم داريم؛ حالا اينجا يك مثالى زدم كه متداول بود

اين مسأله حمايت كردن از ظلمى كه واقع شده مربوط به همه جا است. مثلًا كسى بچّه‏اش بد كرده و به حقوق ديگران تجاوز كرده است و او چون بچّه خودش است از او حمايت مى‏كند. يا مثلًا رفيقش است كه باز هم همين است. گفتم كه علاقه‏ها و پيوندها در روابط اجتماعى مختلف است؛ پيوند خويشاوندى داريم، پيوند دوستى و رفاقتى داريم، پيوند محبّتى داريم، پيوند شغلى داريم، پيوندهاى منطقه‏اى داريم، پيوندهاى سياسى و بين المللى داريم و ... بعد مى‏آيند به خاطر اين پيوندها از يكديگر حمايت مى‏كنند؛ ظلم هم واقع شده است، امّا باز هم حمايت مى‏كنند. سؤال مى‏كنيم كه چرا حمايت مى‏كنيد؟ مى‏گويند چون قرارداد داريم! جاهليتى بالاتر از اين؟! بعد هم مى‏گويند تمام دنيا اين‏طور عمل مى‏كنند؛ خِرَد جمعى اين‏طور مى‏گويد؛ ما قرارداد داشتيم با اينها! (14) گروه يا ملّتى تجاوز كرده است به گروه يا ملّتى ديگر؛ دولتى به يك دولت ديگرى تجاوز كرده است؛ با اين حال مى‏آيند و از متجاوز حمايت مى‏كنند. چرا؟

 چون قرارداد حمايتى داريم اگر بخواهى جامعه اصلاح شود و روابط مجتمع سالم شود، اين دو رُكن بايد اجرا شود.

«تعاونوا على البرّ و التقوى و لاتعاونوا على الإثم و العدوان»؛ يكى‏اش هم به‏تنهايى كافى نيست. حالا من يك مثال بزنم؛ ممكن است كسى هم مسجد بسازد و هم در كنارش ميخانه درست كند. ‏

چنين كسى وَ لَاتَعَاوَنُوا عَلَى الإثْمِ وَ الْعُدْوَان را درست كرده است ولى به «لاتعاونواعلى الإثم والعدوان» عمل نكرده است. ‏

اين‏طورى جامعه سالم نمى‏شود؛ مسجد و در كنارش ميخانه جامعه را اصلاح نمى‏كند. مى‏خواهى جامعه را اصلاح كنى؟ بايد اين دو رُكن با هم باشد

لذا در روايات از آن طرف داريم كه نه تنها از ظالم حمايت نكن، بلكه برو مظلوم را اعانه كن؛ برو از او طرفدارى كن؛ از كسى حمايت كن كه ظلم بر او واقع شده، نه آن كسى كه ظلم را واقع كرده است. على (ع) مى‏فرمايد

إذَا رَأَيْتَ مَظْلُومَاً فَأَعِنْهُ عَلَى الظَّالِم (15)‏

یعنى وقتى مظلومى را ديدى، او را در مقابل طالم كمك كن.

 يا مراجعه كنيد به نهج البلاغه از سفارش هاى اميرالمؤمنين (ع) به امام حسن (ع) و امام حسين (ع) است كه وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا(16)

                      

گفتار شما حق باشد و عملتان بر محور پاداش الهى و خالصانه باشد؛ اوّل گفتار، بعد كردار و بعد مى‏آيد سراغ روابط اجتماعى به صورت خاصّ و مى‏گويد دشمنِ ظالم و ياورِ مظلوم باشيد. اين قانون كلّى الهى و غير قابل نسخ است

 

* تطبيق بحث با قيام امام حسين(ع)

 

امام حسين (ع) قيام كرد براى همين؛ از مدينه كه راه افتاد، گفت نه؛ من به ظلم كمك نمى‏كنم؛ من از اثم و عدوان حمايت نمى‏كنم. از آنجا شروع كرد و اوّل آمد به مكّه و بعد عراق و كوفه؛ وقتى شرايط مهيّا شد، گفت حالا مى‏خواهم با ظالم مقابله كنم. اوّل گفت تأييدش نمى‏كنم، بعد كه شرايط فراهم شد گفت حالا مقابله مى‏كنم و ريشه‏اش را هم مى‏كنم. لذا استعانه مى‏كرد؛ طبق دستور الهى هم استعانه مى‏كرد؛ يعنى همان سفارش پدرش، همان سنّت نبوى و همان حكم الهى را اجرا مى‏كرد. چند نوع هم استعانه كرد؛ هم مستقيم و هم غير مستقيم؛ هم جمعى و هم فردى

در جلسه گذشته يك مثال جمعى و فردى را گفتم؛ يعنى حرّ و لشكرش. امّا استعانه فردى هم زياد دارد. از جمله در بين راه كه مى‏آمد برخورد كرد به خيمه و خرگاهى. حسين (ع) سؤال كرد كه اين بساط براى كيست؟ گفتند مال عبيدالله بن‏حرّ جعفى است. در تاريخ ديده‏ام كه حسين (ع) ابتدا شخصى را نزد او فرستاد و از او خواست كه بيايد. من در بعضى از تواريخ ديده‏ام كه وقتى پيغام حسين (ع) به او رسيد، نيامد. آمدند گفتند كه او نمى‏آيد. عجيب است واقعاً! حسين (ع) خودش بلند شد و رفت. رفت كنار خيمه‏اش و سلام كرد، نشست و مطلب را با او در ميان گذاشت؛ فرمود وضع را كه ديده‏اى؛ جوّى را كه حاكم است و يزيد و ترويج لاابالى‏گرى و ... را كه مى‏دانى؛ مى‏دانى كه اين روال، ريشه اسلام را مى‏كند.

عبيدالله همه حرف‏هاى حضرت را هم قبول كرد و انكار نكرد. نگفت كه شما درباره وضع آنها اشتباه مى‏كنى؛ امّا در جواب گفت نمى‏آيم. چرا؟ چون من وضع كوفه را اين‏طور ديدم كه مردم به نفع شما قيام نمى‏كنند. يعنى خلاصه‏اش اينكه از اين نَمَد، كلاهى به ما نمى‏رسد و چيزى گيرِ ما نمى‏آيد. مسأله اين است كه محور همكارى او، برّ و تقوا نيست؛

 او «تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى» را قبول ندارد. براى همين مى‏گويد من وقتى با تو همكارى مى‏كنم كه چيزى از مسائل مادى به من هم برسد

                       

اين يك استعانه بود؛ امّا در مقابل، باز هم حسين (ع) دارد مى‏آيد و باز برخورد مى‏كند به خيمه و خرگاهى كه مال زهير است. دستگيرى و نجات گمراهان كارِ حسين (ع) است.

 اين تعبير زيبايى كه ظاهراً از پيغمبر اكرم (ص) است كه «إنَّ الْحُسَيْنَ مِصْبَاحُ الْهُدَى وَ سَفِينَةُ النِّجَاة»، چقدر زيبا است! سفينه نجات به تعبير ساده روز، آن قايقى است كه غريق را نجات مى‏دهد.

يك‏وقت هست كه تو در دريا افتاده‏اى و خودت متمسّك به يك چيزى مى‏شوى و بيرون مى‏آيى؛ امّا يك‏وقت هست كه كسى دست تو را مى‏گيرد و بيرون مى‏كشد؛

اين «قايق نجات» است. يعنى كسانى را كه دارند غرق مى‏شوند و از وادى انسانيّت و الهيّت خارج مى‏شوند، دست‏هايشان را مى‏گيرد و بيرون مى‏كشد.

 اين را مى‏گويند قايق نجات. قايق نجات كارش همين است ديگر! يعنى نمى‏گويد دستت را به من بده، بلكه خودش دست غريق را مى‏گيرد و از آن ورطه بيرون مى‏كشد

حالا اگر يك غريقى، هر چه آن ناجى مى‏خواهد او را بگيرد و نجاتش دهد خودش دستش را مى‏كشد، او ديگر خودش مقصّر است. عبيدالله بن‏حرّ اين‏طور بود. حسين (ع) خودش بلند شد و آمد و گفت مى‏خواهم تو را از اين ورطه نجات دهم، ولى او خودش نخواست. امّا از آن طرف، زهير است؛ با اينكه در تاريخ مى‏نويسند كه زهير عثمانى مسلك هم بوده است. حسين (ع) پيغام داد به زهير كه بيا؛ با اينكه زهير مقيّد بود كه در اين مسير با امام حسين (ع) روبه‏رو نشود. آنجا هم مجبور شده بود كه با امام حسين (ع) در يك جا خيمه‏هايشان را برپا كنند و چاره‏اى نداشت

در تاريخ مى‏نويسند وقتى قاصد حسين (ع) رسيد، موقعى بود كه همه داشتند غذا مى‏خوردند.

 يكى از اطرافيان زهير مى‏گويد پيام‏آور حسين (ع) آمد و گفت «يَا زُهِيْرُ أجِبْ أبَاعَبْدِالله»؛ يعنى اى زهير، حسين تو را خواسته است. مى‏گويد فضاى خيمه را سكوت فرا گرفت و يك حالت بُهتى به ما دست داد كه لقمه‏ها در دست ما ماند. تعبيرش اين است:

 «كَأنَّ عَلَى رُؤُوسِنَا الطَّيْر»؛ يعنى مثل اينكه پرنده روى سرِ ما نشسته باشد! ديگر نمى‏توانستيم از جايمان تكان بخوريم. وقتى پرنده روى سرتان مى‏نشيند و مى‏خواهيد كه نپرد چه كار مى‏كنيد؟ آدم ديگر سرش را حركت نمى‏دهد

آن كسى كه سكوت اين جلسه را شكست، همسر زهير است. به او گفت چه مى‏شود كه تو بلند شوى و بروى ببينى كه پسر پيغمبر با تو چه كار دارد!؟ برو حرف‏هايش را گوش كن و برگرد. مى‏گويد تا همسرش اين حرف را زد، زهير از جا برخواست و حركت كرد و رفت به سمت خيام حسين (ع). در تاريخ نداريم كه گفتار و سخنان حسين (ع) با زهير چه بوده است؛ (17) بله، حضرت با عبيدالله حرّ جعفى مفصّل صحبت كردند و دستِ آخر هم او به امام حسين (ع) گفت بيا! من اسب و شمشيرى دارم و اينها را به تو مى‏دهم كه اگر مى‏خواهى بروى بجنگى برو بجنگ؛ امام حسين (ع) هم گفت نه به اسب تو احتياج دارم و نه به شمشيرت.

اينها مالِ خودت

اينها مالِ خودت بر خلاف عبيدالله در مورد زهير چنين چيزى به آن صورت نيست. مى‏نويسند «فَمَا لَبِثَ أنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً».

 عجب آماده بوده است اين روح! اين غريق چقدر زود نجات پيدا كرده است! يعنى توقّف زهير در خيمه امام حسين (ع) كوتاه بود. اصلًا توقفى نكرد و ديديم كه برگشت.

 امّا اين زهير، ديگر آن زهير نيست. «قَدْ أشْرَقَ وَجْهَهُ»، گويى صورت او يك تلألؤ و نورانيتى پيدا كرده است. وقتى انسانِ برتر بخواهد دستگيرى و تصرّف كند، ببينيد كه چه مى‏كند! البته زمينه هدايت هم در زهير مساعد بود. وقتى زهير برگشت، رو كرد به تمام كسانى كه اطرافش بودند و گفت من با همه شما حَلّ بيعت كردم؛ همگى برويد. حتّى رو كرد به همسرش و گفت تو را هم طلاق مى‏دهم؛ توهم برو. رُفقا برويد؛ اموال را هم برداريد و برويد. تمام عُلقه‏ها را بُريد و گفت همه برويد

من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق چار تكبير زدم يكسره بر هر چه كه هست‏

امّا در بين اينها همسر زهير يك نگاه به او كرد و گفت عجب! من هم بروم؟! من منشأ سعادت تو شدم! من كجا بروم؟

زهير با حسين (ع) آمد؛ همسر و غلام زهير هم آمدند. روز عاشورا شد. اصحاب همه به ميدان رفتند و شهيد شدند. من در تاريخ اين‏طور ديده‏ام كه بعد از ظهر عاشورا بود؛ اين بدن‏هاى مطهّر روى زمين افتاده بود. همسر زهير كفنى داد به غلام زهير و به او گفت اى غلام، برو مولايت را كفن كن. مى‏نويسند غلام رفت، امّا مولايش را كفن نكرد و برگشت. همسر زهير به او گفت چرا مولايت را كفن نكردى؟ غلام گفت من چگونه مولايم را كفن كنم و حال آنكه پيكر مقدّس پسر پيغمبر، بى كفن بر روى خاك افتاده است

 

1- جلسه 1860؛ جمعه، دهم فروردين ماه 1380 ه ش، چهارم محرّم‏الحرام 1422 ه-ق

2-اين بحثى است كه جايش در مدرسه است و ما هم آنجا اين بحث‏ها را كرده‏ايم؛ اينجا من فقط اشاره‏اى مى‏كنم‏

 3-خواستم تناسب «حكم و موضوع» را تا حدودى معنا كنم. بعد راجع به اين و مطالبى كه استاد ما رضوان‏الله تعالى عليه (امام خمينى) درباره اثم دارند بحث مفصّلى دارم‏

 4-بله، ظلم به نفس هم داريم؛ نه اينكه نداريم. الظّلم ثلاثة ... امّا حالا نمى‏خواهم بحث‏هاى اخلاقى را مطرح كنم. بلكه مى‏خواهم بروم در جنبه‏هاى فقهى‏اش

5-تا مى‏گويند ظالم، «اميرلشكر» يا «حاكم جبّار» به ذهنتان نيايد! هركسى كه به حقّ غير تجاوز كند «ظالم» است

 6-بحث ما شرعى است و داريم روى حُرمت بحث مى‏كنيم. البته از نظر عقلى يك بحث جدا داريم كه قُبح عقلى را در آينده مطرح مى‏كنيم

 بحارالانوار، ج 93، ص 221-7

8- از همان جلسه اوّل گفتم كه امسال بحث ما يك مقدار طلبگى است‏

9- بحارالانوار، ج 72، ص 373

10- وسائل الشيعه، ج 17، ص 182

11- مستدرك الوسائل، ج 13، ص 125؛ كنزالعمال، ج 3، ص 499

12- بحارالانوار ج 72 ص 312

13- وسائل الشيعه، ج 17، ص 312

14- بعداً در مورد خرد جمعى هم بحث مى‏كنيم

15- غرر الحكم و درر الكلم، ص 450

16- نهج البلاغه، نامه 47، ص 421

17-گرچه بعضى، جملاتى را نقل مى‏كنند كه البته من نمى‏خواهم آن را رد كنم

 منادیون بزرگترین مرجع سخنرانی مکتوب علما فضلا و خطبا


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



برچسب‌ها: متن سخنرانی, آیت الله آقا مجتبی تهرانی, محرم,
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...